پدر موشکی-۲۶|دغدغه مادر شهید طهرانیمقدم پس از شهادت «حاج حسن»/ شیوه رفع خستگی پدر موشکی ایران
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۶۶۳۸۳۵
بسیار قوی بودند، اماچند سال پس از شهادت حاج حسنآقا به من گفتند «از زمانی که حسن رفته، جگرم میسوزد و یک آتشی در جگر من است که خاموش نمیشود.» - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، همزمان با سالگرد شهید تهرانی مقدم و همکارانش در گفتوگوهای متفاوتی به شخصیت و نوع عملکرد این شهید سرافراز پرداختهایم، در خلال این مصاحبهها به نکتهای جالب برخوردیم که ایشان در دامن مادری پرورش یافته که شهادتگونه زندگی کردن را به فرزندانش آموخته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تسنیم: مادر شهیدان طهرانیمقدم در زمان حیاتشان چه اقداماتی انجام میدادند که اینچنین مورد محبت مردم در آن منطقه بودند؟
خواجهنوری: آنطور که از موضوعات مختلف متوجه شدم خانه ایشان در زمان آغاز انقلاب مکان امنی برای انقلابیون بود. فرزندانشان را تشویق میکردند که در یاری رساندن به مردم فعال باشند؛ اما در زمان دفاع مقدس که در منطقه کاشانک سکنا گزیدند، بیشتر در خدمت ایشان بودم.
خانه ایشان به پایگاهی برای کمک به رزمندگان جبهه حق علیه باطل تبدیل شده بود، از دوخت لباس، پختن مربا و...گرفته تا جمعآوری آذوقه و اقلام مورد نیاز جبهه. یعنی از اول صبح برای کمک به رزمندگان از خواب برمیخاستند و تا پاسی از شب به این امر مشغول بودند. حاج خانم در زمینه فرماندهی روحیه بینظیری داشتند، بسیار مقتدر بودند و همه را زیر نظر داشتند.
تسنیم: در خصوص شخصیت سرکار خانم جلیلی برایمان بفرمایید.
خواجهنوری: حاج خانم یک ابهت خاصی داشت و کارهای بسیاری انجام داد و هر کدام از آنها به بهترین شکل صورت میگرفت. خانه ایشان به مرکزی برای مراجعه مردم و نیازمندان تبدیل شده بود و هرکسی میآمد دست خالی برنمیگشت. ایشان انباری پر از کالا در منزل داشتند که برای مردم بود، دائما پر و خالی میشد.ایشان خودشان به من گفتند که بیش از 2 هزار جهیزیه تهیه و توزیع کردهام که در نوع خودش بینظیر است.
به چشم خود دیدم که به صورت کلی خرید میکردند؛ مثلا به یکباره 10 تا اجاقگاز برای جهیزیه تهیه میکردند. خودشان مینشستند ملحفه عروس میدوختند و میدادند بیرون مرواریددوزی و...کنند. ایشان بهترینها را انتخاب میکردند و میگفتند این افراد مدتی نداشتند و از این نعمتها بهرهمند نبودند برای همین باید بهترینها را به آنها بدهیم.
یک بار به بازار رفتم که پارچه مخملی را برای عروس خانمی تهیه کنم و وقتی ایشان دیدند، گفتند آیا به دختر خودت هم همین جنس را میدهی؟ با وجود آنکه جنس، جنس خوبی بود اما ایشان بسیار نکتهبین بودند.
اگر در کشور سیل، زلزله و یا هر حادثهای اتفاق میافتاد ایشان با کامیون و از طریق مسجد اقلام خود را تقدیم میکرد، یا زمانی که دستور به جمعآوری اقلام برای کمک به دیگران میدادند خودشان تک به تک آنها را نظاره میکرد و روی آنها حساس بود و اگر لباسی خیلی مناسب نبود آن را کنار میگذاشتند. علاوه بر همه این خیرات و مبرات در آزاد کردن زندانی هم فعال بودند و حتی برای آقادامادها هم به گونهای دیگر برنامهریزی و به آنها کمک میکردند.
* ماجرای ختم گرفتن برای میت ناشناخته/ مادر شهیدان طهرانیمقدم مریضِ مشکلات مردم بودند
حتی به خاطر دارم یک بار آمدند درب منزل ایشان گفتند میتی روی زمین ماده و خرج دفن و کفن آن را ندارند. ایشان علاوه بر خرج دفن و کفن هزینه ختم آنها را داد و خودش در آن شرکت کرد.ایشان آنقدر نسبت به مردم دلسوز بودند که بارها و بارها مریض مشکلات مردم بودند یک بار به در خواست بچهها برای اینکه از این دغدغهها دور شوند، به شمال کشور رفتند که در همان شمال هم دیدند مردم آنجا برای حمام کردن و رفت و آمد به مسجد هم با مشکلاتی روبهرو هستند در آنجا نیز برای ساخت حمام و مسجد اقدام کردند.
ایشان به دلیل بیماری در بیمارستان بستری بودند در همانجا به مشکلات بیماران گوش میدادند و نسبت به رفع آنها اقدام میکردند. هرجا میرفتند دغدغه رفع مشکلات مردم را داشتند من خودم شاهدم چندین خانه برای مستضعفان یا ساختند یا خریدند و یا تجهیز کردند. تمام عمر ایشان به همین موضوعات سپری شد.
در دوران دفاع مقدس و پس از آن ایشان صبحها اتوبوس میگرفتند و خانواده شهدا را به بهشتزهرا میبردند و یک صبحانه مفصل هم پس از دعای ندبه تدارک میدیدند. مادر شهید طهرانی مقدم زمانی که حالشان بهتر بود بلیت اتوبوس و قطار تهیه میکرد و کسانی را که هزینه سفر زیارتی نداشتند، به آنها میداد و آنها را میهمان میکرد. سر سفره ایشان هر روز افرادی حضور داشتند بعضی از افراد روزانه، ماهانه و سالانه به ایشان میرسیدند و رفع نیاز میشدند.
ایشان به هر سختی بود پولی را تهیه و نیازهای مردم را برطرف میکرد. قبل از ماه مبارک رمضان و قبل از عید سعید غدیر و آغاز مدارس نسبت به رفع مشکلات مردم بیشتر حساس بودند.
تسنیم: مادر شهیدان تهرانی مقدم به چه چیزهایی علاقه داشتند؟
خواجهنوری: یکی از علاقههای این مادر شهید تلاوت قرآن بود و به مراسم اهلبیت(ع) بسیار حساس و منزل خود را به حسینیه تبدیل کرده بود. ایشان روی بعضی از موضوعات بسیار حساس بودند مثلا از همان ابتدا روی برگزاری جلسه، نوع غذا و... نظارت میکردند و روی صندلی مینشستند و دانه دانه اتفاقات را دنبال میکردند.
* خانم جلیلی بسیار باجذبه و با ابهت بودند/ ماجرای مرخصی از ICU بیمارستان برای پخت غذای نذری
به خاطر دارم یکبار ایشان تعدادی کفن خریدند به من دادند و گفتند آن را به مردم بدهید، حتی در این کار هم شریک خیر میشدند. ایشان علاوه بر اینکه بسیار با ابهت و با جذبه بودند دلی سرشار از عشق و مهربانی داشتند. یک خانمی در نزدیکی منزل ایشان که همسر سرایدار بود، تصادف کرد باورتان نمیشود همانند بچهاش از او مراقبت میکرد. همه میترسیدند که این موضوع را به حاج خانم اطلاع دهند، اما پس از اطلاع یافتن از هیچ چیزی برای او دریغ نکرد چرا که درد مردم را درد خودش میدانست.
یکی از موضوعاتی که به شدت در ذهن من مانده این موضوع بود که در یکی از مراسمها در آیسییو بستری بودند. از آیسییو با اجازه خودشان بیرون آمدند، در منزل روی پخت غذا نظارت کردند و مجدداً به آیسییو بازگشتند. این نمونهای از حساسیت این مادر شهید بزرگوار است.
من خیلی با حاج خانم مأنوس بودم به خاطر دارم در بیمارستان دقایقی قبل از عمل به من توصیه کمک برای حل مشکل یک طلبهای را کردند؛ در آن شرایط هم به یاد مردم بودند. من خودم روزهای چهارشنبه در منزل ایشان بالای 20 سال کلاس معارف علوم دینی داشتم و در این اواخر که نمیتوانستد راه بروند، مینشستند و مطالب را با دقت گوش میکردند به خاطر دارم که به من میگفتند من ماهیام و این جلسات آب، اگر این جلسات را از من بگیرید من میمیرم. در ایام عزاداری و روضه از سوز جگر اشک میریختند و بلند بلند گریه میکردند. در ایام عزاداری هیچگونه تبسمی از ایشان نمیدیدی و میگفتند عزیز دل زهرا(س) در این موقعیت هستند، من بخندم و غذا بخورم؟
تسنیم: شهید طهرانیمقدم در این خیرات و مبرات شریک میشدند؟
خواجهنوری: شهید تهرانی مقدم در خیلی از موارد گفته شد، پشتیبان مادر بزرگوارشان بودند و از این موضوعات جدا نبودند. من بارها و بارها دیدم که در امورات منزل با مشکلات مالی روبهرو بودند اما هیچگاه از کار خیر جلوگیری نمیکردند. این اواخر که ایشان از روی تخت نمیتوانستند حرکت کنند بعد از جلسه من خدمتشان میرفتم ایشان با وجود آنکه به شدت ناله میکردند و درد داشتند دستور به رسیدگی به مشکلات مردم را میدادند.
جالبتر آنکه وصیتنامه ایشان را من نوشتم و از ابتدای وصیتنامه ایشان دغدغه محرومین را داشتند و گفتند هرچی از من باقیمانده و دارم، بفروشید و خرج محرومین و مستضعفین کنید.
شهید طهرانی مقدم همواره از احوال مادرشان جویا میشدند ایشان با وجود مشغلههای کاری فراوان به مادر خود سر میزدند به خاطر داریم یکبار ایشان 48 ساعت نخوابیده بودند اما در همان حال هم به مادرشان سر میزدند. باید هم از چنین مادری چنین فرزندانی متولد شوند. این مادر با سختی و خیاطی این فرزندان را بزرگ و تقدیم اسلام کرد. یک زمان شهید طهرانی مقدم به مادر خودش گفتند چرا نمیخندی؟ ایشان میگفت چقدر میدهی تا بخندم؛ باید 3 میلیون برای مستضعفان بدهی تا بخندم.
این مادر شهید به مقدار کم اکتفا نمیکرد و مبالغ بسیاری زیادی را در اختیار دیگران قرار میداد؛ در آن زمان 5 میلیون تومان، 10 میلیون تومان و 15 میلیون تومان به دیگران میدادند و میگفتند بدهید خدا میرساند. در برخی موارد هم از طریق بنده و همسرم به دیگران وام میدادند. به اتفاق همسرم یک مجموعهای داریم که به دیگران وام میدهیم این مادر شهید بارها افرادی را به ما معرفی میکردند البته خود شهید هم از این کار دریغ نمیکردند و جالب است به ما میگفتند «اگر فلانی این وام را برنگرداند من خودم شخصا برمیگردانم؛ این فرد رو انداخته نباید رویش را زمین انداخت.»
* ماجرای آتش جگر مادر شهیدان تهرانی مقدم پس از شهادت «حاج حسن»/ از استادتان بپرسید که چهکنم؟
هیچگاه حال حاج خانم را مثل پس از شهادت حاج حسن تهرانی مقدم ندیدم. علاوه بر اینکه خود شهید شخصیت والایی داشتند؛ این مادر شهید تکیهگاه خود را از دست دادند.وقتی در همان ساعات اولیه خدمت این مادر رسیدم ایشان به شدت مضطر بودند و میگفتند مستضعفین یتیم شدند حسن رفت. یعنی برای این هم غصه میخوردند.
با وجود اینکه بسیار قوی بودند، پس از چند سال از شهادت حاج حسنآقا من را صدا کردند و گفتند «از استاد بزرگوارتان بپرسید و برای من یک جواب بیاورید. از زمانی که حسن رفته، جگرم میسوزد و یک آتشی در جگر من است که خاموش نمیشود، من چه کاری باید انجام بدهم؟»
یاد این حدیث افتادم که "اولادنا اکبادنا" یعنی فرزندان ما جگرگوشههای ما هستند من این موضوع را به استاد خودم گفتم و ایشان گفتندبه این مادر شهید بگویید این سوزش جگرشان مشارکت در مجاهدت شهید حسن تهرانی است.
علاقه شدیدی میان این مادر و شهید تهرانی مقدم بود و این جوانان باید یاد بگیرند که اگر میخواهند به جایی برسند باید به مادر خود رسیدگی کنند.
* ماجرای فرش نخ نما شده خانه مادر شهیدان تهرانی مقدم که حاج حسن آن را به منزل خود بردند؟
حاج حسن بسیار زیاد به مادر خودشان رسیدگی میکردند و دوست داشتند بهترینها را در اختیار مادرشان قرار دهند؛ مثلاً ایشان قطعه طلایی را برای مادر خریده بودند که این مادر شهید بارها و بارها تلاش میکردند برای رفع گرفتاری مردم آن را بفروشند.
حاج حسن یکبار به منزل مادر سر میزند و به مادرشان میگویند که مادر این فرش نخنما شده، اجازه بدید آن را تغییر بدهم، این شهید بزرگوار هم به بهترین شکل آن را تغییر دادند. مادرشان میگوید بعد از مدتی حسن آقا من را به داخل اتاق منزلشان بردند و به فرش نخنما شده کف زمین اشاره کردند و گفتند مادر این فرش را میشناسید؟ که در جواب مادر میگویند که نه این چیه توی اتاق انداختهای؟ حاج حسن میگوید که «این همان فرش شماست. وقتی باخستگی به منزل میآیم، صورتمو، روی فرشی میگذارم که جای پای شماست؛ تمام خستگی از تنم بیرون میره.»
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: پدر موشکی شهید تهرانی مقدم حسن طهرانی مقدم شهید پدر موشکی شهید تهرانی مقدم حسن طهرانی مقدم شهید شهید طهرانی مقدم مادر شهید خاطر دارم تهرانی مقدم مادر شهیدان مشکلات مردم مادر خود پس از شهادت خواجه نوری حاج خانم حاج حسن یک بار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۶۶۳۸۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پیکر شهید جلال اعتماد در زادگاهش قروه آرام گرفت
پیکر شهید مرزبان "جلال اعتماد" پس از تشییع بر دوش مردم و مسئولان، در گلزار شهدای شهر دزج قروه به خاک سپرده شد. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قروه، پیکر شهید ستوان دوم "جلال اعتماد" مامور مرزبانی فراجا پیشازظهر امروز با حضور پرشور و باشکوه مردم انقلابی و ولایتمدار، خانوادههای معظم شهدا، ایثارگران، معاون سیاسی امنیتی استاندار، فرماندهان انتظامی و مرزبانی استان کردستان و شماری از مسئولان شهرستان قروه تشییع شد.
پیکر شهید مرزبان با ادای احترام نظامی وارد جمعیت شد و استقبالکنندگان با نثار گل و دود اسپند از مدافع وطن به گرمی استقبال کردند.
مردم انقلابی و شهیدپرور قروه از مقابل ستاد فرماندهی انتظامی قروه تا میدان شهید قاسم سلیمانی این شهر، پیکر مطهر شهید مرزبان را بر روی دستان خود تشییع و به سمت زادگاهش در شهر دزج این شهرستان رهسپار کردند.
این مسیر به برکت خون شهدا امروز مملو از جمعیت مشتاقی بود که ساعتی قبل از موعد رسمی مراسم، از راههای دور و نزدیک؛ از مرکز استان گرفته تا شهر قروه آمدند تا یکی دیگر از فرزندان این شهرستان را تا خانه ابدی همراهی کنند.
پیکر شهید اعتماد پس از تشییع بر دوش مردم و مسئولان و اقامه نماز بر پیکر شهید، در گلزار شهدای دزج به خاک سپرده شد.
شهید اعتماد جانش را تقدیم مردم کرد
حجتالاسلام عابدین رستمی، امام جمعه شهرستان قروه در این مراسم با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی و تبریک و تسلیت به خانواده این شهید والامقام و همه همرزمان و مدافعان امنیت اظهار داشت: شهید «جلال اعتماد» نماد ایستادگی و غیورمردی است که با شجاعت از مرزهای استان مرزبانی کرد و اجازه نداد بدخواهان به کشور نفوذ کنند.
وی با بیان اینکه شهید اعتماد جانش را در راه امنیت مردم و استان فدا کرد، گفت: استان کردستان سرزمین مجاهدتهای خاموش و سرزمین شهدایی است که به گفته شهید بروجردی باید با وضو در این استان قدم برداشت. از ابتدای انقلاب اسلامی و زمانیکه پیشمرگان مسلمان کُرد در برابر گروهکها و نظام سطله ایستادند، بابِ شهادت در این استان آغاز شده و همچنان ادامه دارد.
امام جمعه قروه با اشاره به اینکه امروز بعد از 45 سال همچنان خانوادهها و فرزندان این دیار برای حفظ امنیت کشور ایثار و جانفشانی میکنند، خاطرنشان کرد: شهرستان قروه در 12 سال اخیر بیش از 45 شهید تقدیم نظام کرده است. کردستانیها گرچه از ظلم و ستم دشمنان و ضدانقلاب زخم دیده اما کمر خم نکرده و همواره در مقابل همه توطئهها و فشارهای بیگانگان ایستادهاند.
وی افزود: امروز مردم قروه و شهر دزج میزبان شهید گلگون کفن دیگری هستند که از دارایی و جان خود گذشت تا ما در امنیت به سر ببریم و خداوند نیز امروز اجر او را با شهادت داد.
رستمی با تأکید بر اینکه فرهنگ ایثار و شهادت همواره ادامه دارد، یادآور شد: دشمنان و گروهکهای مزدور ضدانقلاب باید بدانند که آمریکا و اسراییل به عنوان سران آنان، به برکت خون شهدا و رشادتهای جبهه مقاومت در حال نابودی هستند.
امام جمعه شهرستان قروه عنوان کرد: بابِ شهادت در میان نیروهای مسلح از جمله مرزبانی همچنان باز است و هر روز در گوشه و کنار ایران اسلامی نیروهای خدوم حافظ امنیت برای تأمین کشور و استان ایثار و جانفشانی میکنند.
به گزارش تسنیم؛ ستواندوم جلال اعتماد، شامگاه چهارشنبه 12 اردیبهشت ماه بر اثر درگیری با گروهکهای معاند در مرز ههنگه ژال بانه، مجروح و صبح روز گذشته به درجه رفیع شهادت نائل آمد. از این شهید گرانقدر یک دختر 4 ساله به یادگار مانده است.
سند افتخار استان کردستان برای حفظ انقلاب تقدیم بیش از 5400 شهید است که از آن زمان تاکنون نیز صدها شهید دیگر از سپاه، انتظامی و مرزبانی تقدیم انقلاب شده که هر کدام اسطورهای از جانفشانی در راه دفاع از وطن و امنیت کشو و استانمان هستند.
انتهای پیام/481/